به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
می گذشتی و به سویت نگران می دیدم
زار می مردم و در رفتن جان می دیدم
همچو دزدی که به کالای کسان می نگرد
جان به کف کرده در آن روی نهان می دیدم
از دل گمشده سر رشته همی جستم باز
گه به فتراک و گهی سوی عنان می دیدم
پرسش حال دل از طره او زهره نبود
گر چه از خون ته هر موی نشان می دیدم
او ز محرومی بخت بد من می خندید
من طمع بسته در آن شکل و دهان می دیدم
عاشقم، گر چه شود کشته غمی نیست، چه باک
گاه گاهی ست به جان گذران می دیدم
او شد از دیده من غایب و من هم زان سو
جان کنان می شدم و دیده کنان می دیدم
ای خوش آن شب که به یاد رخ تو می خفتم
در دلم بودی و در خواب همان می دیدم
هم ز اول اجل خویش همی دانستم
که دل و دیده به سویت نگران می دیدم
مردن خویش ز تو بود گمان خسرو را
شد یقین اینک هر آنچه بدگمان می دیدم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.