امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می گذشتی و به سویت نگران می دیدم زار می مردم و در رفتن جان می دیدم همچو دزدی که به کالای کسان می نگرد جان به کف کرده در آن روی نهان می دیدم از دل گمشده سر رشته همی جستم باز گه به فتراک و گهی سوی عنان می دیدم پرسش حال دل از طره او زهره نبود گر چه از خون ته هر موی نشان می دیدم او ز محرومی بخت بد من می خندید من طمع بسته در آن شکل و دهان می دیدم عاشقم، گر چه شود کشته غمی نیست، چه باک گاه گاهی ست به جان گذران می دیدم او شد از دیده من غایب و من هم زان سو جان کنان می شدم و دیده کنان می دیدم ای خوش آن شب که به یاد رخ تو می خفتم در دلم بودی و در خواب همان می دیدم هم ز اول اجل خویش همی دانستم که دل و دیده به سویت نگران می دیدم مردن خویش ز تو بود گمان خسرو را شد یقین اینک هر آنچه بدگمان می دیدم امیر خسرو دهلوی