به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کنم
تو مرا جانب خود خوانی و من ناز کنم
چند گویی که «تو می نال که من می شنوم »
این نه چنگ است که پیش تو چو مه ساز کنم
سالها شد که نیابم خبر و در کویت
دل بیرون شده را آیم و آواز کنم
باغبانا، ز تو گه گه بود ار فرمانم
بلبلم بر سر خود آیم و پرواز کنم
بهر دلبستگی، ای دوست، ره بد بگذار
این گره من نتوانم که دگر باز کنم
خلق از صحبت من غمزده گشتند، از آنک
هر کجا شینم و غمهای خود آغاز کنم
ابر را مایه کم آید گه باریدن آب
گرنه در گریه خون با خودش انباز کنم
دل به قلب زدن برد به یک داو وکنون
جان هم اندر سر آن چشم دغاباز کنم
خسروا، جان و دل و تن ز تو بیگانه شدند
دیگران را، چه غم، ار محرم این راز کنم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.