کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر شب از دست غمت دیده و دل خون شودم

    وانگه از هر مژه راوق شده بیرون شودم

    گاه گاهی به سر زلف تو در می آیم

    با دلی در هم و آن هم ز غمت خون شودم

    مردم دیده کند رقص به صحرای دو رخ

    چون بم و زیر دل خسته به گردون شودم

    روزگاری ست مرا سخت پریشان ز غمت

    چه کنم بی تو و این عمر به سر چون شودم؟

    خار خارت نشود از دل خسرو بیرون

    گر چه از خون جگر رخ همه گلگون شودم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha