به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سرو منی و از دل بستان خودت خوانم
درد منی و از جان درمان خودت خوانم
اول به دو صد زاری جان پیشکشت کردم
و آنگاه به صد عزت مهمان خودت خوانم
مهمانت چه خوانم من نه خضر نه عیسی تا
بر آب خودت جویم، بر خوان خودت خوانم
هر چند که جان من دید از تو جفایی چند
با این دل همه درد دل جانان خودت خوانم
هر لحظه مرا با دل جنگی ست در این معنی
کو زان خودت گوید، من زان خودت خوانم
از بس که نمی ارزم نزد تو به کشتن هم
قربان شوم ار گویی «قربان خودت خوانم »
از گونه روی خود ارزد همه شب خسرو
زین پس که اگر گویی سلطان خودت خوانم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.