به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
پری رویی که من حیران اویم
به جان آمد دل از هجران اویم
رقیبا، دیدنم باری رها کن
دو روزه عمر تا مهمان اویم
بگفتندش، فلان مرد از غمت، گفت
«نخواهد مرد چون من جان اویم »
صبا هم بر شکست از ما که روزی
نیارد بویی از بستان اویم
چو مردم تشنه من در وادی هجر
چه سود ار چشمه حیوان اویم؟
ز زلفش دل همی جستم، دلم گفت
که زان تو نیم، من زان اویم
چو بر خسرو سیاست راند، گفتم
که با تو گفت من سلطان اویم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.