به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغوش آیدم
مستسقی لعل ویم یک شربت نوش آیدم
در ره فتاده مانده ام، دیده نهاده بر رهم
بازو گشاده مانده ام، تا کی در آغوش آیدم؟
خواهم شبی کز بوی او بیخود شوم پهلوی او
گه رو نهم بر روی او، گه دوش بر دوش آیدم
گاهی که عجز آرد به ره سلطان با تاج و کله
گریه ازین روزن به ره مانند جادوش آیدم
بوسه زنم گلگون رخش، بر رخ نهم میمون رخش
گر حلقه های چون رخش اندر بناگوش آیدم
ای دل، مده یادم ازو، در چشم من گریه مجو
ناگه مبادا کز دو سو سیلاب در جوش آیدم
مسکین دلم سویش رود، گم گشته بر بویش رود
هشیار در کویش رود، مجنون و بیهوش آیدم
ای آمده با صد فتن، برده همه هوشم ز تن
در بیهشی مگذر ز من، بنشین که تا هوش آیدم
بس کز غمت شب تا سحر غلتید، گویم بی خبر
از دیده مرواریدتر غلتان سوی گوش آیدم
خواهم چو سوزد خرمنم پوشیده ماند در تنم
از آه خسرو چون کنم کاتش به خس پوش آیدم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.