امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغوش آیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغوش آیدم مستسقی لعل ویم یک شربت نوش آیدم در ره فتاده مانده ام، دیده نهاده بر رهم بازو گشاده مانده ام، تا کی در آغوش آیدم؟ خواهم شبی کز بوی او بیخود شوم پهلوی او گه رو نهم بر روی او، گه دوش بر دوش آیدم گاهی که عجز آرد به ره سلطان با تاج و کله گریه ازین روزن به ره مانند جادوش آیدم بوسه زنم گلگون رخش، بر رخ نهم میمون رخش گر حلقه های چون رخش اندر بناگوش آیدم ای دل، مده یادم ازو، در چشم من گریه مجو ناگه مبادا کز دو سو سیلاب در جوش آیدم مسکین دلم سویش رود، گم گشته بر بویش رود هشیار در کویش رود، مجنون و بیهوش آیدم ای آمده با صد فتن، برده همه هوشم ز تن در بیهشی مگذر ز من، بنشین که تا هوش آیدم بس کز غمت شب تا سحر غلتید، گویم بی خبر از دیده مرواریدتر غلتان سوی گوش آیدم خواهم چو سوزد خرمنم پوشیده ماند در تنم از آه خسرو چون کنم کاتش به خس پوش آیدم امیر خسرو دهلوی