کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر سحری به کوی تو شعله وای خود کشم

    چند به سینه خلق را داغ جفای خود کشم!

    بس که بخفتم از غمت، فرق نباشدم دگر

    گر به درون پیرهن رشته به جای خود کشم

    عشق بود بلای من، کاش بود هزار جان

    کز پی دوستی همه پیش بلای خود کشم

    تا به سرای خویشتن یک نفست ندیده ام

    هر نفسی به درد خود درد سرای خود کشم

    شب که به گشت کوی تو خارم اگر به پا خلد

    از مژه سوزنی کنم خار ز پای خود کشم

    رفت خطا که سر بشد خاک در تو، تیغ کو

    تا سر خود قلم کنم، خط به خطای خود کشم

    دعوی یار و زهد بد، وه که نیست ره به دل

    پیش در تو همت صدق و صفای خود کشم

    بهر وصال می کشد خسرو خسته درد و غم

    بر تو چه منت است، چون جور برای خود کشم؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha