کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر

    جز لبت ما را نمک ندهد نمکدانی دگر

    من غم دل گویم و تو همچنان مشغول ناز

    تو به شهری دیگر و من در بیابانی دگر

    من به تو حیران، تو می گویی که پیمان تازه کن

    بار اول عمر و آنگه عهد و پیمانی دگر

    وه که چندان جان محنت کش مرا سوزی، بسوز

    خانه خالی کن که آدم باز مهمانی دگر

    من در ین سودا ز جان خویشتن سیر آمدم

    آنکه زو سیری نیاید هست او جانی دگر

    زان لب چون آب حیوان کشته شد شهری تمام

    ای خضر، بنما، اگر هست آب حیوانی دگر

    بر دل من غارت کافر میارید، ای بتان

    زانکه بود این کافرستان را مسلمانی دگر

    هر چه ممکن بود کردم چاره و درمان خویش

    بعد ازین جز جان سپردن نیست درمانی دگر

    با چنین خونابه دست از چشمها، خسرو، بشوی

    زانکه این خانه نیارد تاب بارانی دگر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha