کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب خوش

    وان پسر مهمان و عشرت را همه اسباب خوش

    سوی لب می برد جام وانگبین می گشت می

    بس که می را چاشنی می داد زان جلاب خوش

    از خم ابرو سخن می گفت آن خورشید رو

    من نماز چاشت می کردم در آن محراب خوش

    گفتم امشب خرم و خوش دیدمت در خواب، گفت

    پاسبان خفته نباید، گر چه بیند خواب خوش

    خواب بود آن یا خیال، آخر کجا شد آن نشاط؟

    از لب و روی و شراب و خلوت و مهتاب خوش

    بر لبش تا سرخ کردم دیده، پر خون ماند چشم

    جوشش خون را فرو نشاند از لب عناب خوش

    خسروا، خوش خوش ز دیده خون نابی می خوری

    تا منم از چشم خود هرگز نخوردم آب خوش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha