به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک

2640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دو چشمت آفت دلهاست هر یک

دو زلفت عقد مشکلهاست هر یک

شکنهای سر زلف کج تست

فرامشخانه دلهاست هر یک

نشیمنها که بر خاک در تست

ز بهر دیده منزلهاست هر یک

کنند ار عاشقانت خاک بر سر

سزد، چون پای در گلهاست هر یک

مده پند اهل دل را، زاهدا، زانک

چو خسرو مست باطلهاست هر یک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 2شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 3شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...4شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 5شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...6شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...7شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 8شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 9شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 10شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 11شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 12شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...13شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...14شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...15شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...16شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 17شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 18شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 19شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...20شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...21شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...22شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...23شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...24شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...25شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...26شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...27شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...28شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...29شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...30شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...31شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...32شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...33شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...34شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...35شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...36شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...37شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...38شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...39شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...40شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...41شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...42شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...43شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...44شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...45شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 46شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...47شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 48شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...49شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 50شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 51شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...52شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 53شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...54شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...55شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...56شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 57شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 58شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...59شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...60شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 61شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...62شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 63شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 64شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 65شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 66شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 67شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 68شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 69شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 70شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 71شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 72شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 73شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 74شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 75شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 76شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 77شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 78شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 79شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 80شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 81شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 82شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 83شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 84شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 85شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 86شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 87شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 88شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 89شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 90شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 91شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 92شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 93شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...94شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...95شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...96شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...97شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...98شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...99شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...100شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...101شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...102شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...103شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...104شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...105شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...106شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...107شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...108شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...109شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 110شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...111شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...112شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...113شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...114شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...115شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...116شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...117شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...118شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...119شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...120شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...121شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...122شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...123شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...124شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...125شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...126شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...127شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 128شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...129شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...130شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...131شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 132شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...133شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...134شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 135شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 136شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...137شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...138شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...139شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...140شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 141شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...142شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...143شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...144شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...145شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...146شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 147شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 148شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...149شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 150شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 151شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 152شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 153شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 154شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 155شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 156شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...157شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 158شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 159شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 160شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 161شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 162شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 163شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 164شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 165شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 166شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 167شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 168شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 169شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 170شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 171شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 172شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 173شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 174شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...175شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...176شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...177شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 178شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...179شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...180شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 181شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 182شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...183شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...184شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 185شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 186شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...187شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...188شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 189شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 190شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 191شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 192شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 193شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 194شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 195شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 196شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 197شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...198شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 199شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...200شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 201شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 202شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 203شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 204شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 205شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...206شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 207شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 208شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...209شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...210شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 211شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...212شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...213شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 214شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...215شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...216شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...217شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...218شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...219شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...220شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...221شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 222شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 223شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...224شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 225شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...226شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 227شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...228شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 229شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 230شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 231شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 232شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...233شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 234شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 235شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...236شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 237شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 238شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...239شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...240شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 241شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 242شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...243شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 244شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 245شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 246شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...247شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 248شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 249شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 250شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 251شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 252شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 253شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 254شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 255شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 256شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 257شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 258شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 259شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 260شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 261شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 262شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 263شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 264شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 265شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 266شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 267شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 268شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 269شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 270شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 271شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 272شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...273شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 274شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...275شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 276شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...277شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 278شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...279شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 280شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...281شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 282شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 283شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 284شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 285شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...286شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...287شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 288شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 289شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 290شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...291شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...292شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...293شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...294شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...295شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...296شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...297شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...298شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...299شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...300شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...301شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...302شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...303شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 304شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...305شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 306شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 307شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 308شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 309شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 310شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 311شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 312شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 313شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 314شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 315شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 316شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 317شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 318شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 319شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 320شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...321شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...322شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...323شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...324شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...325شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...326شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...327شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...328شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...329شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...330شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...331شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...332شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...333شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...334شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...335شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...336شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...337شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...338شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...339شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...340شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...341شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...342شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...343شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...344شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...345شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...346شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 347شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...348شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...349شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...350شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...351شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 352شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 353شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 354شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...355شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 356شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 357شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...358شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 359شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 360شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 361شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 362شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 363شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 364شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 365شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 366شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 367شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 368شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 369شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 370شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 371شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 372شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 373شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 374شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...375شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...376شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...377شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 378شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 379شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...380شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 381شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 382شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 383شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...384شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 385شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 386شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 387شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 388شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 389شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 390شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 391شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 392شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 393شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 394شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 395شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...396شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...397شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 398شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 399شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 400شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...401شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 402شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...403شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...404شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...405شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...406شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...407شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 408شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...409شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...410شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 411شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...412شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 413شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...414شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...415شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...416شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...417شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...418شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 419شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...420شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 421شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 422شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...423شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...424شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...425شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...426شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...427شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 428شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...429شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...430شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...431شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...432شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...433شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...434شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...435شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 436شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 437شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...438شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...439شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 440شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...441شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 442شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 443شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...444شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...445شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...446شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...447شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...448شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...449شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...450شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 451شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...452شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...453شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...454شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 455شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 456شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 457شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 458شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 459شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 460شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 461شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 462شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...463شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 464شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 465شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 466شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 467شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 468شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 469شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 470شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 471شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 472شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 473شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 474شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 475شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...476شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...477شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...478شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 479شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...480شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...481شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...482شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 483شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 484شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...485شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...486شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...487شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...488شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 489شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...490شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 491شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 492شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 493شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 494شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 495شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 496شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 497شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 498شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 499شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 500شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 501شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 502شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 503شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 504شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 505شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 506شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...507شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...508شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...509شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...510شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...511شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...512شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...513شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...514شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...515شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 516شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...517شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 518شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 519شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 520شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 521شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 522شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 523شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 524شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 525شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 526شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 527شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...528شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 529شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 530شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...531شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...532شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 533شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...534شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 535شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 536شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 537شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...538شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 539شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 540شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 541شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 542شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...543شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 544شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 545شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 546شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 547شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 548شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 549شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 550شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...551شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 552شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 553شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...554شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...555شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 556شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 557شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...558شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...559شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 560شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 561شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...562شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...563شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...564شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...565شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...566شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...567شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...568شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...569شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 570شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 571شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 572شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...573شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 574شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 575شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 576شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...577شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 578شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 579شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 580شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 581شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...582شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...583شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 584شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 585شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 586شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 587شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 588شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 589شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 590شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 591شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 592شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 593شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 594شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 595شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 596شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...597شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 598شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 599شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 600شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 601شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 602شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 603شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 604شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 605شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 606شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 607شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...608شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...609شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...610شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...611شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 612شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...613شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...614شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...615شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...616شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...617شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...618شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...619شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...620شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...621شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 622شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...623شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...624شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...625شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...626شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...627شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...628شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...629شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...630شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...631شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 632شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 633شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 634شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 635شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...636شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...637شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 638شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...639شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 640شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...641شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...642شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 643شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...644شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...645شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 646شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 647شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 648شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 649شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 650شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 651شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 652شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 653شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 654شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 655شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...656شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 657شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 658شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...659شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...660شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...661شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 662شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 663شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 664شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 665شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 666شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 667شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 668شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 669شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 670شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 671شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...672شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 673شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 674شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...675شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...676شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...677شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...678شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...679شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...680شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...681شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 682شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...683شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 684شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 685شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...686شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 687شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...688شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 689شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...690شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...691شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...692شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...693شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 694شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...695شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 696شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...697شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...698شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 699شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 700شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 701شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 702شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 703شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...704شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 705شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 706شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 707شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 708شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 709شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...710شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 711شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 712شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 713شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...714شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...715شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 716شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 717شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 718شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 719شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...720شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...721شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...722شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 723شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...724شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...725شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...726شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...727شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...728شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 729شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...730شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...731شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...732شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...733شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 734شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 735شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...736شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 737شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 738شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 739شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 740شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...741شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...742شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...743شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...744شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 745شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 746شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 747شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 748شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 749شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...750شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 751شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...752شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...753شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 754شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...755شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...756شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 757شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...758شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 759شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 760شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...761شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...762شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 763شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...764شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...765شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 766شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 767شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...768شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...769شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 770شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 771شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 772شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 773شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 774شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...775شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...776شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 777شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 778شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...779شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...780شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...781شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...782شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ