کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم

    شفا از چشم تو خواهم، عجب بیماریی دارم

    همه شب می گزم انگشت حسرت را به دندان من

    همین است ار ز شاخ عمر بر خورداریی دارم

    الا، ای ساقی فارغ دلان، می هم بدیشان ده

    که من با روزگار خویشتن خونخواریی دارم

    برو، ای بخت خواب آلود، از پهلوی بیداران

    که تو شب کوریی داری و من شب کاریی دارم

    جگر بریان و ناله مطرب و می گریه تلخم

    بیا مهمان من، جانا که شب بیداریی دارم

    به یاد رویت از یاد تو خالی نیستم یک دم

    ز تشویش غمت گر چه فرامش کاریی دارم

    چو خاک در شدم در زیر پای خود، عزیزم کن

    بدان عزت که پیش آستانت خواریی دارم

    مرا گویی که دور از چون منی چون زنده می مانی؟

    خیالت را بقا بادا که از وی یاریی دارم

    به چشمت می کند خسرو، حق آن گر نمی دانی

    دروغی هم نمی گویی که مردم ساریی دارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha