به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
من آن خاکم که در راه وفا رو بر زمین دارم
ز سودای بتان داغ غلامی بر جبین دارم
ز مردن غم ندارم، لیک روزی کز غمت میرم
فراموشت شود از من به عالم غم، همین دارم
فدا کردیم در عشقت دل و دین و ز من مانده
همین جانی که آن هم بهر روز واپسین دارم
مرا گویند کاندر وصل او خوش باش، چون باشم؟
که چون هجران شبان روزی بلایی در کمین دارم
بسی گفتند خسرو را دل از مهر بتان بر کن
سخن نشنوده ام اکنون، نه دل دارم، نه دین دارم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.