به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کسی که هست نظر بر جمال میمونش
زهی نشاط دل و طالع همایونش
در آب خضر که محلول اوست مایه لطف
که در لطافت محلول ریخت بی چونش؟
هوس ندید که خورشید و ماه خاک شوند
در آن زمین که زند گام سم گلگونش
به یک حدیث کند تلخی غمش همه محو
چو زهر ناب که جادو کند به افسونش
غلام آن نفسم کامدم به خانه او
به خشم گفت که از در کنید بیرونش
ز غمزه گر چه کشش بی دریغ می کند او
حیات خواهم با او همه برافزونش
وصال عشق به صدق آن بود که چون لیلی
به خاک رفت، در آغوش خفت مجنونش
خوشم ز گریه چشمم، اگر چه غم زاید
ز چاشنی مفرح ز در مکنونش
شد از تو خون دل خسرو آب، شادم، از آنک
نماز از خوی پا شستن تو شد خونش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.