کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان یادش

    غلام آن سر زلفم که در هم می کند بادش

    به مکتب دانشی ناموخت جز آزار مسکینان

    که داند تا کدامین سنگدل بوده ست استادش

    اگر چه پاس دلها نازنین من نمی دارد

    دعای عاشقان هر جا که باشد پاسبان بادش

    فراموش کردی درد خود مرا از راه مظلومان

    خدایا کج مکن مویی ز یاریهای بیدادش

    مرا این آه بیهوده ست پیش آن دل سنگین

    کزین آتش که من دارم نگردد گرم پولادش

    رو، ای اشک و روان کن پیش یار لشکری جویی

    که گرد آلوده خواهد بود آن سوری و شمشادش

    دلم می شد به نظاره که باد افگند زلفش را

    نیاید باز، ور خواهد که هم در ره شب افتادش

    جفای روزگار و جور خوبان خسرو مسکین

    شد آبستن ز غم، ای کاش که مادر نمی زادش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha