کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    او می رود و عاشق مسکین گرانش

    چون مرده که در سینه بود حسرت جانش

    بی مهر سواری که عنان باز نپیچد

    آویخته چندین دل خلقی به فغانش

    ناخوش همی آزارد و یا طالب خونی ست

    ای خلق، بگویید به جوینده نشانش

    یادست که در خواب شیش دیده ام، اما

    از بی خبری یاد ندارم که چسانش

    یادش دهی، ای باد، گهی نام گدایی

    تا دولت دشنام برآید ز زبانش

    بسیار بکوشم که بپوشم غم خود، لیک

    آتش چو بگیرد نتوان داشت نهالش

    از ناله ام ار خلق نخسپد، عجبی نیست

    از بخت خودم در عجب و خواب نگرانش

    خسرو، نگرانیش همه بر دل خود گیر

    کوری دلی را که نباشد نگرانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha