به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
شد دل من خون ز داغ هجر او یارب کیش
بینم و از دیده و دل آورم نقل و میش
دی به ره بود او روان و من فتادم بر زمین
می شد او چون آفتاب و من چو سایه از پیش
شرح روزنها که از تیر تو دارد سینه ام
تا بگوید پیش تو بنواز یک دم چون نیش
تا ز تاب عارضش خلقی بسوزد هر زمان
می زند بر آتش رخسار او آب خویش
آنکه بر خاک درت لاف از گدایی می زند
کی به پیش چشم آید شاهی روم و ریش؟
راه عشق این است اگر، بسیار خسرو را هنوز
ره بباید کرد تا وادی درین منزل طیش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.