امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب خوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب خوش وان پسر مهمان و عشرت را همه اسباب خوش سوی لب می برد جام وانگبین می گشت می بس که می را چاشنی می داد زان جلاب خوش از خم ابرو سخن می گفت آن خورشید رو من نماز چاشت می کردم در آن محراب خوش گفتم امشب خرم و خوش دیدمت در خواب، گفت پاسبان خفته نباید، گر چه بیند خواب خوش خواب بود آن یا خیال، آخر کجا شد آن نشاط؟ از لب و روی و شراب و خلوت و مهتاب خوش بر لبش تا سرخ کردم دیده، پر خون ماند چشم جوشش خون را فرو نشاند از لب عناب خوش خسروا، خوش خوش ز دیده خون نابی می خوری تا منم از چشم خود هرگز نخوردم آب خوش امیر خسرو دهلوی