کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل من چون شود دور از وثاقش

    که ماند آویخته ز ابروی طاقش

    عجب سیاره ای دارد دل من

    که می سوزد جهانی ز احتراقش

    هزارم دیده باید گاه جولانش

    که بندم فرش در راه براقش

    مکن ضایع، طبیبا، مرهم خویش

    که خوش می سوزم از داغ فراقش

    گزیده شد دلم از جان که جانش

    سگ دیوانه شد در اشتیاقش

    کجا با چون تو سیمین ساق ماند

    درخت گل که پر خار است ساقش

    جفاهای ترا گردان کند چرخ

    نرنجی جان خسرو از نفاقش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha