به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
اگر چه پرسش من نیست رایش
رها کن تا بمیرم زیر پایش
زمین را بهره زان پا و سرم دور
به غیرت هر دم از خاک سرایش
سر ما در کمند و شه به جولان
چه غم می دارد از مشتی گدایش!
چو از ما رفت، یاران، جان بی شرم
بدار ار می توانی داشت جایش
ترا خون ریز عاشق نیست حاجت
که هجران نیک می داند سزایش
شراب شوق کز جنت دلم خورد
گوارا باد آن نقل بلایش
تو کش یارا که خواهد مرد بی تو
که خسرو کرد خود را آزمایش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.