به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
خیال دوست به چشم من اندر آمد باز
هوای عشق دگر باره در سر آمد باز
کشیده غمزه او لشکر و ولایت صبر
خراب کرد که غوغای کافر آمد باز
سبک سوار من از کوی فتنه سر بر کرد
فغان به شهر، تظلم به داور آمد باز
کبوتری بدم از چنگ باز رسته، دریغ
که چنگ باز به پای کبوتر آمد باز
جز آب دیده نشوید غبار سینه، کنون
که خیل غمزه به صحرای دل در آمد باز
بسوز خسرو اگر بخت سایه ات نکند
که آفتاب حوادث برابر آمد باز
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.