امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر جز لبت ما را نمک ندهد نمکدانی دگر من غم دل گویم و تو همچنان مشغول ناز تو به شهری دیگر و من در بیابانی دگر من به تو حیران، تو می گویی که پیمان تازه کن بار اول عمر و آنگه عهد و پیمانی دگر وه که چندان جان محنت کش مرا سوزی، بسوز خانه خالی کن که آدم باز مهمانی دگر من در ین سودا ز جان خویشتن سیر آمدم آنکه زو سیری نیاید هست او جانی دگر زان لب چون آب حیوان کشته شد شهری تمام ای خضر، بنما، اگر هست آب حیوانی دگر بر دل من غارت کافر میارید، ای بتان زانکه بود این کافرستان را مسلمانی دگر هر چه ممکن بود کردم چاره و درمان خویش بعد ازین جز جان سپردن نیست درمانی دگر با چنین خونابه دست از چشمها، خسرو، بشوی زانکه این خانه نیارد تاب بارانی دگر امیر خسرو دهلوی