کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می نیاید چشم من بر آستان او گذر

    دولت دستی که دارد در میان او گذر

    باد هر دم تازه تر نوروز عمرش، گر چه هست

    بلبل محروم را در بوستان او گذر

    ناوک مهرش گذشت و ای قدر، روزی نکرد

    این قدر اندر دل نامهربان او گذر

    او به دشنام و مرا بهر زبانش افسون، ازآنک

    حیف باشد چون منی را بر زبان او گذر

    سرگذشتی باز گویی از دل من زینهار

    ای صبا، گرافتدت روزی به جان او گذر

    چون رود جان شهیدان بر فلک، جان مرا

    کشته اویم مباد از آستان او گذر

    عشق، بس ناخوش بلایی لیکن ار بوسی زمن

    خاک او خوش، کاین بلا دارد ز جان او گذر

    جان من از صبر می پرسی ،دل ما را بپرس

    زانکه این معنی ندارد در کمان او گذر

    هر شبی کاندر دل خسرو گذشتی شب نخفت

    کرد گویی ناوکی در استخوان او گذر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha