به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید
ز بهر بردن جان فگار می آید
فراز مرکب ناز و سوار در عقبش
هزار شیفته بیقرار می آید
رسید نازک من، ای نظارگی، زنهار
ببند دیده، گرت دل به کار می آید
ز مستی ار چه به هر سوی می فتد، لیکن
ز بهر بردن دل هوشیار می آید
چه گردها که برآورده باشد از دلها
که فرق تا به قدم پر غبار می آید
دو دیده کاش مرا خاک آن زمین بودی
که نعل توسن آن شهسوار می آید
مرا که یاد کند، گر ز کوی او بروم
یکی اگر برود، صد هزار می آید
مکن به سرو سهی نسبت درخت قدش
ز سرو کی گل و غنچه به بار می آید
کنون بنال به زاری چو بلبلان، خسرو
که بهر ناله بلبل بهار می آید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.