به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
فسرده را سخن از عاشقی نباید راند
که گرد عافیت از آستین جان نفشاند
به سوز عشق دلم پیش ازین هوس بردی
کنون که شعله برآمد نمی توانش نشاند
بیار،ساقی، جام و بساز، مطرب، چنگ
که در من آنکه نشان صلاح بود نماند
ز گریه می نتوانم نوشت نامه به دوست
وگر جواب رسد نیز می نیارم خواند
شبی که دست در آغوش کرد خسرو را
چرا به گردن او تیغ آبدار بماند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.