به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آنچه یک چند آب حیوان کرد
لب لعلت هزار چندان کرد
چون بدید آفتاب رنگ لبت
لعل را زیر سنگ پنهان کرد
ابر از رشک در دندانت
گوهر خویش را پریشان کرد
تو بت آزری و نقش رخت
آتش سینه را گلستان کرد
تا نروید گلی چو تو در باغ
از دم سرد من زمستان کرد
چشم بن دور از چنان رویی
که از او چشم دور نتوان کرد
عاشقان را نهاد چشم تو بند
وانگه اندر چه زنخدان کرد
دل در آویخت جعد تو به رسن
وانگه از غمزه تیر باران کرد
هیچ روزی نگشت سایه که غم
نه سرم راچوسایه گردان کرد
گشت ویران زگریه خانه چشم
غم چنین چند خانه ویران کرد
دید خسرو خطت چوبالب گفت
که خضرمیل آب حیوان کرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.