به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
لبش در شکر خنده جان می برد
شکیب از من ناتوان می برد
پیاله به کف چون روان می شود
دل عاشقان را روان می برد
کمر بسته در دل درون می رود
پس آنگاه جان از میان می برد
چه شکل است این وه، که پیش حریف
همی بگذرد، دست و جان می برد
گرم پرسد از بردن دل کسی
اشارت کنم کان جوان می برد
سر زلف کاید همی بر لبش
نمک سوی هندوستان می برد
نگارا، جگر پخته کردم که چشم
خیال ترا میهمان می برد
شبی میهمان شو، ببین کارزوت
صبوری ز خسرو چسان می برد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.