امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لبش در شکر خنده جان می برد شکیب از من ناتوان می برد پیاله به کف چون روان می شود دل عاشقان را روان می برد کمر بسته در دل درون می رود پس آنگاه جان از میان می برد چه شکل است این وه، که پیش حریف همی بگذرد، دست و جان می برد گرم پرسد از بردن دل کسی اشارت کنم کان جوان می برد سر زلف کاید همی بر لبش نمک سوی هندوستان می برد نگارا، جگر پخته کردم که چشم خیال ترا میهمان می برد شبی میهمان شو، ببین کارزوت صبوری ز خسرو چسان می برد امیر خسرو دهلوی