کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دست ز کار شد مرا، دست به یار در نشد

    لابه نمودمش بسی، هیچ به کار در نشد

    آه که صبر چون کند این دل بی قرار من

    کز پی تنگی اندرو صبر و قرار در نشد

    دل که به هدیه دادمش کاین رخ زرد بنگرد

    سکه قلب داشتم زر به عیار در نشد

    جان بسپردمش که تا کشته خود شماردم

    گر چه که کشتن رهی هم به شمار در نشد

    تا که دهان تنگ تو با نفس نسیم زد

    در سر غنچه بعد ازان باد بهار در نشد

    دی به کرشمه می شدی گشت چمن بسان گل

    شوخی گل که از حیا باز به خار در نشد

    گشت غبار خنگ تو سرمه چشم و هیچ گه

    سرمه بدان نمط درین دیده تار در نشد

    من به غبار خواستم در روم و نبینمش

    لیک ز بس ضعیفیم تن به غبار در نشد

    بر دل من فرس مران، زانکه به خانه گدا

    شاه اگر چه شد درون، لیک سوار در نشد

    ناله خسرو از غمش رفت به گوش آسمان

    هیچ گهی به گوشت این ناله زار در نشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha