به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دیده در خون سزای می بیند
کان خط مشکسای می بیند
می رود مست و می بمیرد خلق
کان رخ جانفزای می بیند
پای بر دیده می نهد وز شرم
دیده بر پشت پای می بیند
گر چه فریاد می کند، سلطان
کی به سوی گدای می بیند
کور بادا رقیب کت هر روز
در میان سرای می بیند
می کند بر دلم کرشمه بسی
ناز را نیز جای می بیند
جور رویت به هر که می گویم
روی آن دلربای می بیند
دل که نشنید پند و عاشق شد
اینک اینک سزای می بیند
دیده من چهاست، اینکه دلم
از چو تو خودنمای می بیند
از جفا سوی من نمی بینی
مکن آخر خدای می بیند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.