کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد

    دلم نماند که تیر ترا سپر گردد

    بزن تو تیر که من آن سپر نمی خواهم

    که دیده را ز رخت مانع نظر گردد

    چو بر زمین گذری هیچ جانور نزید

    ولی به زیر زمین مرده جانور گردد

    مخور فریب جوانی به حسن ده روزه

    که آفتاب چو بر اوج رفت در گردد

    تو برنگشتی، جانا که بخت پاسم داد

    مباد هیچ کسی را که بخت برگردد

    خیال تست شب و روز چشم من، شک نیست

    که گل فروش به گرد گلاب گر گردد

    دلم به روی تو مستسقی است بر لب آب

    که هر چه بیش خورد آب، تشنه تر گردد

    چه تاب جرعه دردی کشان عشق آرد

    تنک دلی که هم از بوی بیخبر گردد

    ز دل چگونه فراموش گردد آنکه دمی

    هزار بار به جان خراب در گردد

    نه آرزوست که خسرو به درد گرید، لیک

    چو دل بسوزد ناچار دیده تر گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha