امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد دلم نماند که تیر ترا سپر گردد بزن تو تیر که من آن سپر نمی خواهم که دیده را ز رخت مانع نظر گردد چو بر زمین گذری هیچ جانور نزید ولی به زیر زمین مرده جانور گردد مخور فریب جوانی به حسن ده روزه که آفتاب چو بر اوج رفت در گردد تو برنگشتی، جانا که بخت پاسم داد مباد هیچ کسی را که بخت برگردد خیال تست شب و روز چشم من، شک نیست که گل فروش به گرد گلاب گر گردد دلم به روی تو مستسقی است بر لب آب که هر چه بیش خورد آب، تشنه تر گردد چه تاب جرعه دردی کشان عشق آرد تنک دلی که هم از بوی بیخبر گردد ز دل چگونه فراموش گردد آنکه دمی هزار بار به جان خراب در گردد نه آرزوست که خسرو به درد گرید، لیک چو دل بسوزد ناچار دیده تر گردد امیر خسرو دهلوی