امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید ز بهر بردن جان فگار می آید فراز مرکب ناز و سوار در عقبش هزار شیفته بیقرار می آید رسید نازک من، ای نظارگی، زنهار ببند دیده، گرت دل به کار می آید ز مستی ار چه به هر سوی می فتد، لیکن ز بهر بردن دل هوشیار می آید چه گردها که برآورده باشد از دلها که فرق تا به قدم پر غبار می آید دو دیده کاش مرا خاک آن زمین بودی که نعل توسن آن شهسوار می آید مرا که یاد کند، گر ز کوی او بروم یکی اگر برود، صد هزار می آید مکن به سرو سهی نسبت درخت قدش ز سرو کی گل و غنچه به بار می آید کنون بنال به زاری چو بلبلان، خسرو که بهر ناله بلبل بهار می آید امیر خسرو دهلوی