به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سبزه ها می دمد و آب روان می آید
ابر چون دیده من گریه کنان می آید
از پس گشتن صحرا و لب جوی و چمن
هوسی در دل هر پیر و جوان می آید
سر و بالای من از من شده، زانم ناخوش
که به گلزار بسی سرو روان می آید
جان کشم پیش و جهان هم، اگرم دست دهد
اندر آن راه که آن جان جهان می اید
نه همانا که من امشب بکشم تا به سحر
کای صبا، از تو مرا بوی فلان می آید
اینکه آن شوخ همی آید و خلقی بیهوش
مرده را مژده رسانید که جان می آید
منه، ای باد، فزون بار غبارش زین بیش
که گرانبار دل و جان کسان می آید
کوه غم دارم و یک لحظه برون می ریزم
بر دل نازکش آن نیز گران می آید
خسروا، دست به فتراک امید که زدی؟
تو سنی دان که نه در ضبط عنان می آید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.