کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد

    اهل صلاح را به قدح نوشی آورد

    رخسار تو که توبه صد پارسا شکست

    نزدیک شد که رو به سیه پوشی آورد

    شوق تو شحنه ایست که سلطان عقل را

    موی جبین گرفته به چاوشی آورد

    مردن به تیغ تو چو به کوشش میسر است

    مرده ست آنکه میل به کم کوشی آورد

    گفتم که زان لب از پی دیوانه شربتی

    گفت «این مفرحی ست که بیهوشی آورد»

    من ناتوان ز یاد کسی گشتم، ای طبیب

    آن دارویم بده که فراموشی آورد

    خسرو، اگر فسون پری نیست در سرت

    چشم از فسون بپوش که مدهوشی آورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha