کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که را با تو سر و کاری بود

    جان نباشد در رهش خاری بود

    دل که در وی زندگی عشق نیست

    دل نشاید گفت، مرداری بود

    خفتگان از زندگی آگه نیند

    زنده بودن کار بیداری بود

    عاشقی نبود تقاضای وصال

    بهر نفس خویش پیکاری بود

    از شراب ما، اگر یابد خبر

    محتسب شاگرد خماری بود

    پیش خویشم کش که باری از رخت

    کشته ای را روز بازاری بود

    بر بساط ناز شب غافل مخسپ

    بو که پیش در گرفتاری بود

    گویمت خواهی چو خسرو بنده ای

    قسمتم از تو همین، آری، بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha