کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبود

    من بودم و دو محرم و یاری دگر نبود

    می رفت آن سوار و بر او بود چشم من

    می شد ز سینه جان و در آنم نظر نبود

    سوز دلم بدید و ز چشمش نمی نریخت

    این یار خانه سوخته را اینقدر نبود

    دیوانه کرد عاشقی و بیدلی مرا

    یارب، دلم که برد، کجا شد، مگر نبود؟

    خوش بوده ام که با تو نگاهی نداشتم

    باری ز آب دیده ام این درد سر نبود

    دوش آمدی و معذرتی گر نکردمت

    معذور دار از آنک ز خویشم خبر نبود

    بر من ز روزگار بسی فتنه می گذشت

    چشمت بلا شد، ارنه به جانم خطر نبود

    پیوسته روز غمزدگان تیره بود، لیک

    از روزگار تیره من تیره تر نبود

    خسرو ز بهر عشق گذشته چه غم خوری؟

    چون رفت، گومباش، اگر بود و گر نبود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha