به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
یار قبا چست کرد، رخش به میدان برید
این سر و هر سر که هست در خم چوگان برید
غمزه زن ما رسید، ساخته دارید جان
یوسف ما چون رسید، مژده به کنعان برید
از رخش امروز اگر توشه شود نعمتی
بهر چه فردا به خلد منت رضوان برید؟
دست به دامان او نیست به بازوی کس
بوالهوسان فضول، سر به گریبان برید
در صف عشاق چو لاف عیاری زدید
ماتم تان واجب است، گر ز غمش جان برید
مرغ بیابان عشق خار مغیلان خورد
وعده اصل انگبین بر مگس خوان برید
مست و خراب مرا، حاجت نقلی اگر
هست، دل خام سوز سوی نمکدان برید
نیست دل چون منی در خور شاهین شاه
پاره مردار من بر سگ دربان برید
بر دو رخ خود نوشت خسرو دلخسته حال
وه که ز درمانده ای قصه به سلطان برید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.