امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان برید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار قبا چست کرد، رخش به میدان برید این سر و هر سر که هست در خم چوگان برید غمزه زن ما رسید، ساخته دارید جان یوسف ما چون رسید، مژده به کنعان برید از رخش امروز اگر توشه شود نعمتی بهر چه فردا به خلد منت رضوان برید؟ دست به دامان او نیست به بازوی کس بوالهوسان فضول، سر به گریبان برید در صف عشاق چو لاف عیاری زدید ماتم تان واجب است، گر ز غمش جان برید مرغ بیابان عشق خار مغیلان خورد وعده اصل انگبین بر مگس خوان برید مست و خراب مرا، حاجت نقلی اگر هست، دل خام سوز سوی نمکدان برید نیست دل چون منی در خور شاهین شاه پاره مردار من بر سگ دربان برید بر دو رخ خود نوشت خسرو دلخسته حال وه که ز درمانده ای قصه به سلطان برید امیر خسرو دهلوی