به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گر چه در کشتن عشاق زبون می آید
باری آن شکل ببینید که چون می آید
ای صبا، خاک رهش آر و بینداز به چشم
که بلاها همه زین رخنه درون می آید
گر کنم گریه دل ماندگی، از تست، ای دوست
کین شکایت همه از بخت نگون می آید
دل صیاد کجا سوزد، اگر ناله کند
مرغ بیچاره که در دام زبون می آید
آمدی باز و به نظاره برون آمد دل
لحظه ای باش که جان نیز برون می آید
خوشم از گریه خود، گر چه همه خون دل است
زانکه بوی تو ز هر قطره خون می آید
تا شبم چون گذرد، آه که بازم در دل
یاد آن سلسله غالیه گون می آید
حذر از گوشه چشمش که ز شوخی خود را
مست می سازد و با سحر و فسون می آید
خسروا، چون سخن اول نشنیدی، ناچار
بکش از دوست بلایی که کنون می آید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.