به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
وز پس عمری آن جان جهان باز آمد
ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن
که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد
جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد
جز تو در غیر توان دید؟ از آن باز آمد
باز نامد دل من، گر چه به کویت صدبار
شادمان رفت و به فریاد و فغان باز آمد
هر کسم گویم باز آی ازان تا برهی
گر دل این است که دارم نتوان باز آمد
بنده خسرو که ز تو دیده بپوشید و برفت
چون میسر نشدش، ناله کنان باز آمد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.