به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هر کسی روز وداع از پی محمل می شد
تو مپندار که آن دلبرم از دل می شد
هیچ منزل نشود قافله از آب جدا
زانکه پیش از همه سیلاب به منزل می شد
گفتم، از محمل آن جان جهان برگردم
پایم از خون دل سوخته در گل می شد
ساربان خیمه به صحرا زد و اینم عجب است
که قیامت نشد آن روز که محمل می شد
راستی هر که در آن شکل و شمایل می دید
هم چو من فتنه در آن شکل و شمایل می شد
پند عاقل نکند سود که در بند فراق
دل دیوانه ندیدیم که عاقل می شد
بگذر از خویش که بی طبع مسالک، خسرو
هیچ سالک نشنیدیم که واصل می شد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.