امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه در کشتن عشاق زبون می آید باری آن شکل ببینید که چون می آید ای صبا، خاک رهش آر و بینداز به چشم که بلاها همه زین رخنه درون می آید گر کنم گریه دل ماندگی، از تست، ای دوست کین شکایت همه از بخت نگون می آید دل صیاد کجا سوزد، اگر ناله کند مرغ بیچاره که در دام زبون می آید آمدی باز و به نظاره برون آمد دل لحظه ای باش که جان نیز برون می آید خوشم از گریه خود، گر چه همه خون دل است زانکه بوی تو ز هر قطره خون می آید تا شبم چون گذرد، آه که بازم در دل یاد آن سلسله غالیه گون می آید حذر از گوشه چشمش که ز شوخی خود را مست می سازد و با سحر و فسون می آید خسروا، چون سخن اول نشنیدی، ناچار بکش از دوست بلایی که کنون می آید امیر خسرو دهلوی