به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد
سوختم سر تا قدم پیدا و پنهان دیده شد
سبز خطش بر نگین لعل تا بر زد قدم
از خضر پی بر کنار آب حیوان دیده شد
می شود از پرتو رخسار مهرافروز تو
دیده ها روشن، مگر خورشید تابان دیده شد
زآمد و رفت خیال قامت زیبای او
جلوه گاه ناز آن سرو خرامان دیده شد
از پی نظاره گلبرگ رویت، یک به یک
قطره های اشک من بر نوک مژگان دیده شد
تا بدیدم در لبش، خون دل از چشمم بریخت
یاغی خونی که رفت آن مسلمان دیده شد
چشم خسرو بود و روی او حکایت مختصر
گر به چشم خود کسی را صورت جان دیده شد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.