کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بت نو رسیده من هوس شکار دارد

    دل صید کرده هر سو نه یکی، هزار دارد

    رود آنچنان به جولان که سر سپه نکرده

    سر آن سپاه گردم که چنان سوار دارد

    دل من ببرد زلفش، جگرم نجست چشمش

    تو مباش غافل، ای جان، که هنوز کار دارد

    نتوانمش که بینم به رقیب ناموافق

    چه خوش است گل، ولیکن چه کنم که خار دارد؟

    برو، ای صبا و حالی که مرا ز هجر دیدی

    برسانش، ار چه دانم که کم استوار دارد

    به خدا که سینه من بشکاف و جان برون کن

    که درون خانه تو دگری چه کار دارد؟

    برس، ای سوار، لطفی بنمای خاکیی را

    که ز تندی سمندت دل پر غبار دارد

    تو شبانه می نمایی، به برکه بوده ای شب؟

    که هنوز چشم مستت اثر خمار دارد

    چو اسیر تست خسرو، نظری به مردمی کن

    که ز تاب زلف مستت دل بیقرار دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha