امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بت نو رسیده من هوس شکار دارد دل صید کرده هر سو نه یکی، هزار دارد رود آنچنان به جولان که سر سپه نکرده سر آن سپاه گردم که چنان سوار دارد دل من ببرد زلفش، جگرم نجست چشمش تو مباش غافل، ای جان، که هنوز کار دارد نتوانمش که بینم به رقیب ناموافق چه خوش است گل، ولیکن چه کنم که خار دارد؟ برو، ای صبا و حالی که مرا ز هجر دیدی برسانش، ار چه دانم که کم استوار دارد به خدا که سینه من بشکاف و جان برون کن که درون خانه تو دگری چه کار دارد؟ برس، ای سوار، لطفی بنمای خاکیی را که ز تندی سمندت دل پر غبار دارد تو شبانه می نمایی، به برکه بوده ای شب؟ که هنوز چشم مستت اثر خمار دارد چو اسیر تست خسرو، نظری به مردمی کن که ز تاب زلف مستت دل بیقرار دارد امیر خسرو دهلوی