به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید
ماه نو طره مشکین تو در دام کشید
با سر زلف همی خواست کند گستاخی
مشک را نافه چنان کشت که در کام کشید
روز بازار چمن را به بهایی نستاند
لاله از خاک تو، گر چه درمی وام کشید
صبح روی تو بدینسان که برآمد امروز
تو مبر ظن که چو من سوخته تا شام کشید
با وصال تو به یک لحظه فراموش کند
هر که جور فلک و محنت ایام کشید
دل به کامی برسد از تو هم آخر روزی
غصه کار خود از عالم خودکام کشید
نام عشق است بلای دل و آخر به جهان
سر پس نام برون خسرو بدنام کشید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.