به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش می نهد
عشق جانم می شکافد، در میانش می نهد
باد کز کویش وزد، مشتاق را بندد همی
هم به زنجیری که بر اشک روانش می نهد
می نهم بر آستانش چشم و می میرم ز شرم
دیده کاین داغ سیه بر آستانش می نهد
درد مشتاق، ای به خواب ناز، کی دانی تو شرح؟
داند آن کو گوش بر آه و فغانش می نهد
حرف ناخن پیش سینه قصه دل می نوشت
زانکه چشمش مهر حسرت بر دهانش می نهد
کشته تو کعبتین آساست، بس کز نقش حال
نقطه نقطه داغها بر استخوانش می نهد
جان خسرو، عشق اگر چه مردن و جان دادن است
زنده دل را پرس کو بهتر ز جانش می نهد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.