به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند
هر کجا جادوگری آنجا تعلم می کند
مردم چشمم ز بهر سجده پایت را چو یافت
خاک پایت در دل دریا تیمم می کند
کوه جورت را نیارد طاقت و من می کشم
زانکه مردم می کشند جوری که مردم می کند
کاشکی صد چشم بودی از پی گریه مرا
چون لبت در گریه زارم تبسم می کند
هیچ فریاد دلم خواهی رسیدن، ای صنم
در سر زلف تو چون مجنون تظلم می کند
عشق با تقوی نسازد بعد ازین ما و شراب
ای خوش آن کف کاشنایی با لب خم می کند
بنده خسرو عاشقی را دست و پایی می زند
لیک چون روی تو بیند دست و پا گم می کند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.